اختصاصی پایگاه خبری بازتاب تبریز از عزیزالله محمدی(امتدادجو)
جنگ و تبعات آن پدیده ای آشنا برای انسانی است که همواره با نوع خودش در طول تاریخ -به علل موجه یا غیر موجه مختلفی- به آن پرداخته و فراز و نشیبهای زیادی پشت سر گذاشته تا شکل مشخص و معین تری چون «جنگهای مدرن امروز» به خود بگیرد.
جنگ به طور مسلم پیرو اصولی هست که یکی از مهمترین و برجسته ترین اصول شناخته شده در آن «اصول فر ماندهی» و «مدیریت زمان» و «بهره گیری از امکانات و ظرفیتها» هست؛ ضمن آنکه «دشمن شناسی دقیق» در همه ابعاد نیز یکی از موثرترین و شاید مهم ترین اصول است که در صورت عدم دست یابی به شناخت، صدمات و خسارات جبران ناپذیری به بار خواهد آمد.
منطق دستیابی به «پیروزی در جنگ» همیشه این وجه «غیر اخلاقی» و «غیر انسانی» را به همراه داشته است که در بحبوحه جنگ، یکی از طرفین بخواهد از قواعد غیر عرف و نامتعارف و خارج از اصول معمول جنگ که میتوانیم آن را «ضد انسانی» و «ضد اخلاقی» بنامیم استفاده کند.
نمونههای بسیار زیادی از این عامل ضد اخلاقی و ضد انسانی در تاریخ جنگها وجود دارد که به طور شاخص میتوانیم وقایع و حوادث کربلا را بازگو کنیم و یا در فاصله کمی نزدیکتر به ما، به نسل کشی سرخپوستان در آمریکا، اشغال فلسطین توسط رژیم صهیونیستی و به طور مصداقی تر تجاوز رژیم بعث عراق به ایران را که هر کجا صدام در جنگ متعارف شکست خورد، دست به موشک باران شهرها و یا بکار گیری موادشیمیایی زد.
حوادث و جنایتهای صورت گرفته در جنگهای جهانی اول و دوم باعث شد تا منشوری از اخلاق در جنگ (تحت عنوان کنوانسیون جلوگیری از کشتار جمعی و مجازات آن، مصوب ۹ دسامبر ۱۹۴۸مجمع عمومیسازمان ملل متحد ذیل ماده یازده) نیز به تصویب اعضاء برسد که تخطی از این موارد تصویبی برچسبهای چون جنایت جنگی، نسل کشی و … و مجازاتهای بین المللی را به همراه داشته باشد.( گرچه این منشور و قوانین جنگی در سازمان ملل به تصویب رسیده؛ اما استاندارهای دوگانه و حتی چند گانه سازمان ملل و شورای امنیت و نهادهای وابسته به آن، از جمله ، شورای امنیت، یونیسف و … که در خدمت جهان سلطه قرار دارند؛ ارزش واقعی و کارکرد این قوانین را بی اثر و فاقد اعتبار کرده)
ملموس ترین جنایت جنگی و بی سابقه ترین دهن کجی به ارزشهای انسانی و اخلاقی در عصر حاضر، مجموعه اقداماتی هست که رژیم صهیونیستی در غزه و در منطقه غرب آسیا انجام میدهد و قائل به رعایت هیچگونه قوانین بین المللی و شناخته شده جهانی نیست.(مسلم است که در مقابل چنین موجود متوحش و درنده ای باید بگونه ای رفتار کرد که علاوه بر وجوه تنبیهی بازدارندگی را نیز در بر داشته باشد)
رژیم صهیونیستی حداقل از هفتم اکتبر ۲۰۲۳ به بعد ثابت کرده است که مصمم است تا در این جنگی که خودش از( 14 مه 1948)عامل ایجاد آن بوده؛ به هر وجه و شکل ممکن به پیروزی که بازخودش، تعریفی خاص از آن دارد دست یابد -و باید اعتراف کرد که در سطح میدان نبرد( که قابل بازخوانی از زوایای مختلف است) به نتایج قابل توجهی نیز حداقل در ایجاد تاخیر برای نابودی خودش دست یافته- و با توجه به اینکه این جنگ را به درستی «جنگ وجودی و بقا» میداند از انجام هیچگونه کاری فرو گذار نیست و تمام ظرفیتهای ممکن در حوزههای مختلف تکنولوژیک، دیپلماسی و تجهیزاتی و جغرافیایی را به کار گرفته است تا ضمن خارج شدن از شرایط موجود، به دست آوردهای سیاسی و جغرافیایی منطقه ای نیز دست یابد.
حمله به محل مذاکره گروه جهادی حماس با نماینده آمریکا در قطر نیز ضمن آنکه موید بر عدم پایبندی این رژیم به حد و حدودها و قوانین شناخته شده هست؛ نشان داد که هیچ کشور و سازمانی نیز توان و اراده پاسخ به این رژیم را ندارد؛ جز ایران! که در سایه رهبری و مدیریت حضرت آیت الله خامنه ای(مدظله) فرمانده کل قوا تا کنون دو بار به طور مستقیم و بی واسطه بدون واهمه از هیچکس و هیچ قدرتی به تنهایی خاک سرزمینهای اشغالی و مناطق نظامی آن را بعد از گستاخیهای که این رژیم داشت مورد تهاجم موشکی گسترده و موثر قرار داده.
اما چند سوال اساسی در اینجا مطرح است که این دو تصمیم، یعنی! حمله به اسرائیل و حمله به پایگاههای عین الاسد و العدیده آمریکایی را که فرمانده کل قوا با شجاعت تمام به مرحله اجرا در آورده(به رغم جلوگیری از جنگهای مختلفی که امکان داشت در سالهای گذشته در ماجراهای عراق، افغانستان، قره باغ و … به وجود بیاید و تمام کارشناسان نظامی داخلی و خارجی به آن اذعان دارند) در چه شرایطی، با چه ویژگیهایی و موثر از چه عواملی گرفته شده و نتایج آن دقیقا چه بوده و به طور ملموس و دقیق چه نامیبر این نوع «فرماندهی» میتوان گذاشت؟(امیر، احمد رضا پوردستان، رئیس مرکز مطالعات راهبردی ارتش چندی پیش، در یک برنامه و در میان جمعی از دانشجویان گفت: صادقانه میگویم، ما در جنگ 12 روزه هنگ کردیم و دچار شوک شدیم؛ رهبر انقلاب ما را بیدار کرد) این جمله را نباید ساده انگارانه و به عنوان یک جمله برای پر کردن زمان جلسه دید. امیر پوردستان، با سوابق طولانی که از دوره دفاع مقدس و سطوح مختلف فرماندهی دارد و به عنوان یک استراتژیست نظامی شناخته میشود؛ مثل سایر فرماندهان نظامی داخلی و خارجی بیان کرده است.
صبح جمعه 23 تیر 1405 شاید عجب ترین روز و غیر قابل باورترین روز بود که بعد از دوره هشت سال دفاع مقدس و بعد از روز شهادت حاج قاسم و روز شهادت شهید رئیسی برای مردم ایران به وجود آمد و حتی میتوانیم بگوییم که تمام طول دوران هشت سال نیز به اندازه این روز غیر قابل باور و شوک آور نبود و حتی اتفاقهای خاصی مثل رحلت امام(ره) نیز چنین مردم را در بهت و شوک و بلاتکلیفی نبرده بود؛ چون آغاز جنگ تحمیلی هشت ساله در فرآیندی شکل گرفت که تحولات مرزی و اظهار نظرهای سیاسی صدام بازگو کننده آن بود و به صورت تدریجی شکل گرفت؛ اما اینبار ماجرا فرق میکرد و ابعاد جنگی آشکار شد که در تمام طول تاریخ بی سابقه و بی نظیر بود و میتوانیم آن را تهاجم گسترده «بحران» و«شوک» بنامیم که رژیم صهیونیستی با توحش تمام دست به خلق آن بر علیه ایران زد و سیل گسترده ایجاد بحران را -که همواره در بستر زمان همیشه مرتکب میشد را اینبار- به یکباره و در یک زمان فشرده چند ساعته که میتواند تاب و توان هر کشور قدرتمند و حاکمیت پرتوان را بر هم بزند به وجود آورد.
در این عملیات رژیم صهیونیستی گسترده ترین، بی نظیر ترین و بدیع ترین عملیات نظامی را به صورت ترکیبی، چند وجهی و نامتقارن و نامتوازن در ابعاد مختلف بر علیه ایران به کار گرفت تا در عرض چند ساعت جمهوری اسلامی تسلیم و حاکمیت آن فرو بپاشد.
اساس این عملیات نظامی اجرای غافلگیری و استفاده از زمان شوک بود که سوابق رژیم صهیونیستی در جنگهای قبلی از جمله جنگ با اعراب و جنگ موسوم به جنگ شش روزه نیز چنین کرده بود و این تاکتیک بارها برای این رژیم در جنگهای که از هر چند سال یکبار داشته همراه با دست آوردهای بزرگ بوده.
روی کاغذ همه چیز برنامه ریزی شده، صحیح و دقیق بود جز دو چیز. 1- الطاف الهی که دلهای مردم را به هم نزدیک و روحیه ملی را تقویت کرد. 2- تدابیر و قدرت رهبری و فرماندهی کل قوا در مواجهه با بحران به وجود آمده که طی آن، علاوه بر حمله به توان و زیرساختهای دفاعی و پدافندی، فرماندهان اصلی و موثر نظامی مورد ترور قرار گرفتند تا با فلج شدن شبکه کنترل فرماندهی، عملا عرصه برای هر گونه اقدامات بعدی رژیم صهیونیستی آماده و مهیا باشد.
برآوردهای کارشناسی ساعات اولیه در سرتاسر جهان حاکی از آن بود کار ایران و جمهوری اسلامی ایران تمام شده است و رژیم صهیونیستی هم بر اساس سناریوهای طراحی شده خودش بنا را بر اصل غافلگیری و ایجاد شوک و استفاده از بستر شوک برای اقدامات بعدی گذاشته بود تا همانند سوریه و لبنان تمام ساختار نظامی و دفاعی را با حملات بی وقفه در فاصله زمانی بسیار کوتاه از بین ببرد؛ اما! باید پرسید که چرا رژیم صهیونیستی که تقریبا در عملیاتهای نظامی به همه جزئیات و عوامل موثر دقت نظر خاص مبتنی بر اطلاعات عمیق و دقیق دارد؛ دچار چنین خطایی شد که در نهایت خودش پیشنهاد توقف جنگ را ارائه داد؟
الگوریتم و مدل ثابت رفتاری ایران طی چند سال گذشته بعد از اتفاقاتی که منجر به عملیاتهای وعده صادق یک و دو و همینطور شهادت شهید رئیسی و یا موارد دیگر بود؛ بازگو کننده آن بود که ایران در چنین مواقعی ابتدا به شوک و سپس به سوگواری و بعد از آن با صبر استراتژیک به صورت تعدیل شده و با عقلانیت حاکم بر صرف کمتر هزینه و با کنترل و مدیریت اقدام میکند.
رژیم صهیونیستی در بر آوردهای خودش به این نتیجه رسیده بود که ایران مطابق معمول این بار هم بعد از شهادت فرماندهان ارشد و تاثیرگذار نظامی خود، حتما ابتدا به سوگواری و سپس تشیع و تدفین خواهد پرداخت و بعد از پایان عزای عمومی اقدامی را متناسب با صبر و کنترل صحنه نبرد انجام خواهد داد و تا این مراحل طی شود؛ او بهترین و دست نیافتنی ترین فرصت و مجال را دارد تا سایر برنامههای خود را در شکل ترکیبی و چند وجهی به جلو پیش ببرد.
تا ساعت حدود 9:30 صبح روز اول جنگ نیز دقیقا همین برنامه به پیش میرفت؛ در حالیکه سامانههای راداری نیز هک شده بود و رژیم صهیونیستی به هر هدفی که میخواست از فرودگاهها، نقاط حساس و شهرهای موشکی تهاجم هوایی داشت و توامان عوامل میدانی اجیر شده در سطح شهرها نیز با ریز پرندهها و دوش پرتابها، سایر اهداف را مورد هجوم و اصابت قرار میدادند؛ تا به طور کل، نیروهای نظامی مختل و قدرت تصمیم گیری در سطح کلان شبکه فرماندهی ساقط شود که این یعنی دقیقا ایجاد بحران وسیعتر در سطوح و حوزههای مختلف و بهره برداری از فضای شوک به وجود آمده.
تلویزیون به طور معمول و حتی ویژهتر نوار مشکی بر گوشه قاب نمایشی خود زده بود و ظاهر برنامههای در حال پخش و حتی بخشهای خبری شبکه خبر و زیرنویسهای سایر شبکهها در حالی که فضای مجازی در تب و تاب تبادل اخبار و در التهاب عجیبی قرار داشت؛ گویای این بود که همان طی مراحل سوگواری و مابقی ماجراها و مراسماتی که در موارد قبلی وجود داشته این بار نیز در حال تکرار است و تداوم این کار، عملا یعنی! ایجاد فرصت برای رژیم صهیونیستی تا بخواهد به ادامه ماجراجوییهای خود بپردازد.
اما ناگهان همه چیز تغیر کرد! تلویزیون نوار مشکی را برداشت و گزارشهای رسانه ای حاکی از این بود که مردم به طور جدی پاسخ ایران به این رژیم گستاخ را میخواهند که با این حجم از مطالبه عمومی برای انتقام از اسرائیل، عملا حاکمیت علاوه بر تصمیم حاکمیتی باید پاسخگوی مطالبه مردم نیز میشد و به این طریق حاکمیت و مردم همسو با هم به یک هدف و موضوع بر اساس منافع ملی، میهن دوستی، عزت و اقتدار میاندیشیدند و به خلق حماسه ای بزرگ.
ساعتی بعد و قبل از اذان ظهر و مشخص شدن قطعی اسامی و تعداد شهدای تهاجم تروریستی که شبانه صورت گرفته بود؛ خبری متفاوت تا حدودی دلها را قرص و آرامش را به جامعه بازگرداند.
خبر حاکی از این بود که فرمانده کل قوا بلافاصله جایگزین تمام فرماندهان شهید را انتخاب و معرفی کرده است که در راس این انتخابها تحول بزرگی وجود داشت و برای اولین بار بعد از پیروزی انقلاب اسلامی و تشکیل ستاد کل نیروهای مسلح، عنوان «رئیس ستاد کل نیروهای مسلح» به یک ارتشی سپرده شد و به طور عملی امیر، سید عبدالرحیم موسوی به ریاست ستاد کل نیروهای مسلح منصوب شد و در ذیل آن، فرمانده سپاه و سایر فرماندهان در هوا فضای سپاه و قرارگاه مرکزی خاتم الانبیاء نیز منصوب شدند تا سلسله مراتب فرماندهی و سر شبکه آن خالی از قدرت فرماندهی نباشد.(این تغیر رویکرد و حضور یک ارتشی در راس ستاد کل نیروهای مسلح اقدامی چند وجهی در آن مقطع زمانی از سوی رهبر انقلاب بود که در قالب یک تاکتیک کنترل وضعیت و مدیریت بحران بر اساس ظرفیتهای موجود شکل گرفت و پیامی روشن و شفاف برای دشمن صادر شد) به طور مسلم به دلیل اهمیت و ارزش و تاثیر وجوه این اقدام در فرصتی دیگر و به طور مفصل به بررسی و بازخوانی آن در مطلبی مجزا خواهیم پرداخت.
انتخاب فرماندهان جدید نیز با توجه به شخصیت و جایگاه و نگرش این افراد از سوی آیت الله خامنه ای حائز نکات و پیامهای هم به داخل، و هم به بیرون از مرزها بود که سریعا بیانیههای لازم جهت آگاهی عموم صادر و اقدامات عملی در پی آن آغاز شد و هم زمان رسانهها به طور مرتب از سوی مردم خواستار پاسخ کوبنده به رژیم صهیونیستی بودند؛ اما هر عقل سلیم و کارشناس امور نظامی در جهان این را میدانست که با توجه به وقایع صورت گرفته، قطعا امکان پاسخ به این زودی نمیتواند وجود داشته باشد.
عصر همان روز به رغم پیش بینیهای کارشناسان در سرتا سر دنیا و در داخل سرزمینهای اشغالی، ایران به صورتی کاملا کوبنده و در حجمی زیاد، آغاز عملیات «وعده صادق سه» را اعلام کرد و به موشک باران اهداف تعین شده پس از عبور از حدود 12 لایه پدافندی بازگو شده و معلوم پرداخت که تعجب و غافلگیری بزرگی را برای جهانیان رقم زد.
موجی از خوشحالی و انگیزه و روحیه در کمتر از حدود 17 ساعت با وجود آن حجم از شوک و ناراحتی که وارد شده بود؛ ایران و سایر ملتهای آزاده منطقه و جهان را فرا گرفت طوری که مردم حتی در اروپا و سایر کشورها به ایرانیان ساکن این کشورها تبریک میگفتند و نگارنده شاهد بر چند مورد به طور خاص هستم که دوستان ساکن در این کشورها با بنده تماس گرفتند و پاسخ کوبنده ایران را تبرک گفتند.
جنگ بعد از 11 روز دیگر به صورت کاملا کوبنده و هدفمند از سوی دو طرف پی گیری شد و اسرائیل در نهایت با واسطه تراشی آمریکا برای ورود به جنگ و نیز برای خروج از جنگ با شرح وقایعی که نیاز به بازگوی آن در این مجال نیست درخواست آتش بس داد و جنگ علی ظاهر در یکی از وجوه چند وجهی آن، یعنی در «بعد نظامی» متوقف گردید؛ اما آنچه باقی ماند فارغ از نتایجی که قابل بررسی تحت عنوان پیروزی و یا شکست است؛ نوع «مدیریت بحران»ی بود که ایجاد شده بود و ایران توانست از این بحران و شوک وارده با سربلندی و پیروزی خارج شود.
مدیریت هوشمندانه، مدبرانه و تاثیرگذار این وضعیت را که امکان خروج از آن را لااقل در روزهای اول کسی پیش بینی نمیکرد؛ رهبر انقلاب اسلامی بر عهده داشت که همین نوع مدیریت نه تنها وفاق و انسجام اجتماعی و بازگشت گروههای خاکستری به دامن انقلاب اسلام را رقم زد؛ بلکه! به طرف مقابل یعنی رژیم صهیونیستی شوک متقابل وارد کرد و کارشناسان برجسته نظامی و اجتماعی و سیاسی و … را نیز در غرب و سایر نقاط جهان در بهت و حیرت فرو برد.
به طور قطع بر اساس سوابق و موارد بی شماری که در نوع مواجهههای موضوعی نسبت به مدیریت بحران یا پیش بینی از وضعیتهای ممکن تا کنون وجود داشته، چگونگی این مدیریت بحران را اگر کسی جز آیت الله خامنه ای بر عهده داشت؛ با کیفیتی بسیار متفاوت به اجرا در میآمد؛ اما این اتکاء به خدا، نگرش، شخصیت و تجربه و درایت ایشان بود که با کوله باری از تجربه از سالهای جوانی و مراحل مبارزاتی با رژیم طاغوت شاهنشاهی و دوره دو ساله اول انقلاب و دوره جنگ هشت ساله و دوره فتنههای رنگی و مخملی و مهسایی و بنزینی و… توانست شکست را بر دشمن تحمیل کند.
تجربههای بی شمار رهبر انقلاب اسلامی در طول تحولات و وقایع چهل و پنج ساله انقلاب اسلامی و دوران مبارزات انقلابی، باعث شده است که او حتی با وجود شکل گیری جنگی چنین چند وجهی و ترکیبی، باز هم با مدیریتی صحیح و تاثیر گذار و نتیجه بخش بتواند وضعیت را ابتدا کنترل و سپس به سمتی معین هدایت کند.
او از اعوان جوانی و حتی پیش از آغاز نهضت حضرت امام(ره) با توجه به نگاه خاصی که به موضوع دین و اسلام و ظلم ستیزی داشت به طور عملی یک مبارز بود که توجه خاصی نیز به نگاه تشکیلاتی از همان موقع داشت و وقتی هم که با حضرت امام(ره) بیشتر آشنا شد و در حلقه شاگردان ایشان در آمد؛ در تمام مدت تا پیروزی انقلاب اسلامی که شش بار دستگیر و به بازداشتگاه و زندان افتاد و تبعیدها را دید و لمس کرد؛ همواره سعی میکرد با کنترل شرایط و وضعیت، طوری به پیش برود که نه تنها در مسیر تعین شده خود قرار داشته باشد؛ بلکه محیط و اطراف و اشخاص پیرامونی را نیز در مواقع حساس بتواند کنترل و هدایت کند.
حضور در شورای مرکزی انقلاب اسلامی و کمیته فرهنگی این شورا و ستاد استقبال از امام(ره) او را در مراحلی قرار داد که بازهم باید برای وقایع حساس آن دوران تصمیمات مدیریتی اتخاذ میکرد و همین عامل بسیار موثر بر فرایند پیروزی انقلاب اسلامی در کنار سایر موارد و مولفهها بود؛ اما! آنچه مسلم است توجه امام و شورای مرکزی انقلاب به ایشان به عنوان یک عنصر تاثیر گذار انقلابی و فرهنگی در بسیاری از موارد خاص، گره گشا و نتیجه بخش بوده که مثالهای متعددی برای آن وجود دارد و اهل پژوهش میتوانند آن را در پی بگیرند.
دو سال اول پیروزی انقلاب که همراه با چالشهای کمر شکن برای هر کشور و یا حاکمیت میتواند باشد؛ دامن ایران و انقلاب اسلامی را فرا گرفت که ابتدای آن مباحثی چون انحلال ارتش و یا خروج آمریکائیها و یا فروش هواپیماهای جنگنده بود که او تحت عنوان نماینده امام در ارتش و عضو شورای مرکزی انقلاب در هر کدام از این بحرانهای جدی امنیتی و حاکمیتی بی واسطه و مستقیم آنچنان نقش مدیریتی و یا کارشناسی ایفا کرد که آثار آن را تا سالهای سال و حتی امروز هم بعد از حدود 45 سال میتوانیم احساس کرده و مشاهده کنیم؛ گر چه او هیچگاه نظامی نبوده و دورههای نظامی را پیش از این ندیده بود.
نگاه او به موضوعات امنیتی و نظامی، چنان با اصول حرفه ای و دینی سازگار بود که سپهبد قرنی به او پیشنهاد اعطای درجه سرهنگی میدهد و یا بعدها در جریان روزهای آغازین جنگ در کنار دکتر چمران مسئولیت امور خاصی از ستاد جنگهای نامنظم را بر عهده میگیرد و حاج قاسم با دو دست به سینه بر او احترام میگذارد.
واکاوای هر کدام از این موارد میتواند به شناخت ویزگی خاصی که او دارد یعنی «مدیریت بحران» کمک کند و مضاف بر آن موارد در همین ایام سالهای آغازین حاکمیت جمهوری اسلامی، ماجراهای کش مکشهای سیاسی و یا تجزیه طلبیهای گروهکهای خاص و یا جریانات ترور موضوعاتی بودند که باز هم نیاز به مدیریت بحران داشتند و در تمام این وقایع او با عناوین مختلف در مقابل این حجم از بحرانها ایستاد و قطار انقلاب را هر کجا که احساس میشد دچار ضعف یا اشکال و یا محدویت و موانع شده است به پیش برد؛ تا به آنجائیکه خناسان چشم طمع به جان او دوختند و خود او را جزء اولین اهداف ترور قرار دادند.
روز آغاز جنگ در 31 شهریور 1359 یک روز خاص و نیاز به مدیریت بحران داشت که حضرت آیت الله خامنه ای به عنوان نماینده مجلس و نماینده امام در شورای عالی دفاع آن روز نیز نقش بی بدیل و تاریخی را ایفا کردند. بماند که پیش از این، یعنی در 18 تیر نیز ماجراهای کودتای نقاب نیز در ارتش به وجود آمده بود و هنوز جامعه متاثر از آن بر علیه ارتش بود و باز هم وجود او حتی به طور غیر فیزیکی مانع از شکل گیری این کودتا شد که پژوهشگران و خوانندگان را مجددا دعوت میکنم تا ماجرای آن خلبانی که کودتا را به آقای خامنه ای در شب قبل از انجام کودتا خبر داد مطالعه کنند.
31 شهریور 1359 روز بسیار حساس و تعین کننده برای مردم ایران و حاکمیت نوپای جمهوری اسلامی بود؛ فرودگاهها مورد اصابت قرار گرفته بودند و آنچه از ماهها پیش از طرف بعضی از فرماندهان ارتش گفته شده بود به وقوع پیوست و صدام بعد از پاره کردن قرار داد 1975 الجزایر عملا جنگ با ایران را با تعین اهداف و مدت زمان آغاز کرد.
ایران در زمینه جنگ در چنین وسعتی و با این شکل صاحب تجربه نبود. کشمکشهای سیاسی در شدیدترین حالت ممکن قرار داشت. گروهکهای جدایی طلب فرصت را غنیمت شمرده و اقدامات مسلحانه زیادی داشتند. کودتای نقاب تازه شکل گرفته بود و مردم اعتماد خودشان را از دست داده بودند. ارتش بعد از پاکسازیهای اولیه و بعد از پیروزی انقلاب، آن سازمان لازم را برای جنگ همه جانبه با یک کشور کاملا مسلح و با دارای برنامه دارا نبود و…
اما آنچه که به وقوع پیوست خروجی جلسه شورای عالی امنیت پس از نشست در اتاق جنگ بود که بیانیه ای را آیت الله خامنه ای بعد از طرح مسئله آرامش اجتماعی به پیشنهاد اعضاء خودش مینویسد و خودش آن را در مقابل خبرنگاران قرائت میکند.
متن این بیانیه آنچنان دارای ابعاد روانشناسی، جامعه شناسی، رجز خوانی، زمان شناسی،دشمن شناسی، آینده نگری و … هست که میتواند به عنوان یک سرفصل درسی «مدیریت بحران» در دانشگاهها تدریس شود؛ اما! متاسفانه تاکنون به آن پرداخته نشده است.
انطباق و مقایسه متن این بیانیه که حدود 45 سال پیش نگارش و قرائت شده است را میتوانیم با همین بیانیه روز اول جنگ 12 روزه که توسط ارتش صادر شد انجام بدهیم که کلمه به کلمه و جمله به جمله با آن بیانیه شهریور 59 نگارش شده توسط آیت ا… خامنه ای یکسان است و در کمال ناباوری باید گفت که بیانیه صادر شده ارتش در واقع همان بیانیه با اندک تغیر در بعضی از افعال بود.
ضمن اینکه نمیتوانیم این کار ارتش را ارزشگذاری کنیم که آیا این کار خوب بوده و یا بد، اما آنچه قابل تامل است این است که یک بیانیه ای که 45 سال پیش صادر شده آنچنان دارای ابعاد همه شمول و جامع الاطراف نسبت به موضوع جنگ هست که حتی بعد از چهل پنج سال دیگر نیز هنوز قابل استفاده و به روز است و کسی که این بیانیه را در زمانی که باید مدیریت بحران در سال 59 انجام میشد را به رغم حضور خیلی از بزرگان و نظامیان و سیاسیون دیگر نوشته، امروز در میدان نبرد و در مقام فرماندهی کل قوا قرار دارد که تسلط کامل به موضوعات پیش آمده دارد و لحظه لحظه بحران شکل گرفته را مدیریت و آن را خنثی میکند…(ادامه دارد)




