به گزارش پایگاه خبری بازتاب تبریز، کیان عبداللهی طی یادداشتی که در روزنامه فرهیختگان منتشر شد، نوشت: این مطلب میتواند با عنوان فرعی «اتحاد مقدس و دشمنانش» هم مطرح شود. صورتمسئله چندان پیچیده نیست؛ گزینه «عبور نظامی» برای اسرائیل- که میخواهد مانعی به نام ایران را از سر راه تسخیر منطقه و تحقیر ملتهایش بردارد- عملاً منقضی شده است. اسرائیل و آمریکا میدانند که «تهی کردن ایران از امکانات یا پاسخ نظامی» امکانپذیر نیست؛ چراکه ایران و مقاومت ازاینجهت به نقطه بدون بازگشت رسیدهاند و حتی در صورت دریافت ضربات، نهایتاً قادر به پاسخگویی و اعمال بازدارندگی خواهند بود و این خود مانع از اطمینان و خاطرجمعی رژیم صهیونیستی میشود. ازاینرو هیچ عملیات نظامی بدون یک پیوست سیاسی، قادر به تحقق اهداف اسرائیل و آمریکا نخواهد بود.
ابعاد این پیوست سیاسی هم کاملاً روشن است؛ ایران باید پیش و بیش از هر چیز، «اراده سیاسی» یا «امکان سیاسی» خود برای مقابله با اسرائیل را از دست بدهد. در جنگ 12 روزه، ناکامی اسرائیل دقیقاً از همین نقطه ناشی شد؛ چراکه سه پیشبینی کلیدی آنان غلط از آب درآمد؛ نخست، پیشبینی موفقیت در عملیات ترور اعضای شورایعالی امنیت ملی، دوم، انتظار برخاستن مردم علیه حاکمیت و سوم، پیشبینی نادرست درباره فوران گسستهای سیاسی در سطوح عالی سیاست در ایران. آن مختصات سیاسی و اجتماعی که عملاً مانع موفقیت اسرائیل و آمریکا و درواقع همه ناتو شد، همان چیزی است که رهبر معظم انقلاب در سخنرانی روز گذشته خود آن را به «اتحاد مقدس» تعبیر کردند؛ اتحاد مقدس، شاهکلید پیروزی در دفاع مقدس 12 روزه است، اما آنچنان که ایشان نیز صراحتاً و از پشت بلندگو تذکر دادند این امر ملی، معارضانی هم دارد که مختصات برخی از آنها را میتوان به این نحو توضیح داد:
1- تسلیمطلبان: بیانیه اخیر گروهی که نام جبهه اصلاحات ایران بر خود گذاشته، نماد این جریان است. اینان در سیاست آسودهاند و چندان مسائل را برای خود پیچیده نمیکنند! صافوساده میگویند آنچه را دشمن از طریق نظامی و با همه زور و امکاناتش نتوانست به دست بیاورد پشت میز مذاکره درون سینی بگذاریم و تقدیم کنیم.
پیشتر درباره اینان گفته میشد در سیاست «رمانتیست» هستند؛ به این معنا که عقل را در پای شیفتگی به «نام مذاکره»- بدون آنکه اساساً فکری برای محتوای مذاکره کرده باشند- قربانی میکنند. اما آنها که سیاست را شخصیتی تحلیل میکنند، از ارجاع به «مازوخیسم» هم بهره میبرند. اینها معتقدند چنان بیانیهای، آنهم پس از یک حمله نظامی همهجانبه به صدر و ذیل کشور، بیشتر به «لذت از آزار» و «خشنودی از استعمار» در سیاست شبیه است تا اعلام یک استراتژی سیاسی.
2- جریان استیصال: یک گزاره عقلی معروف میگوید مهمترین دلیل برای امکان یک پدیده، وقوع آن است. به این معنا اگر پدیدهای در واقعیت رخ داد، دیگر بحث از اینکه اساساً امکان رخداد آن وجود دارد یا خیر، سادهلوحانه است. حالا در جنگ 12 روزه، پدیده روشنی بهوقوع پیوسته و آن اینکه اساساً آنچه واقعاً مانع از تسلط دشمن میشود، «مقاومت» است؛ مذاکره، حتماً اگر محتوای خوب و روشن و رو به جلو داشته باشد، خوب است. بهرهمندی از هر امکان دیپلماتیک هم شرط عقل است، اما گزارهای که میگوید هیچ امکانی برای مقاومت وجود ندارد، لذا مستأصل و ناچار باید آنچه را دشمن میگوید انجام دهیم، بیش از حد سادهانگارانه است. ضمن آنکه اظهار استیصال، منطقاً ضد خودش عمل میکند، ظاهراً اظهار ناتوانی میکنیم تا راهی به گشایش در امور بسازیم، اما به یک دلیل روشن که «سخن را دشمن هم میشنود!» عملاً به تشدید همین استیصال کمک میکنیم و در این دور باطل گرفتار میشویم.
3- انسدادطلبان: علاوه بر طرد گزارههای تسلیمخواهان و پاسخ روشن به جریان استیصال و صدالبته به دشمنان، استیضاح سیاست انسدادطلبان- آنهم از پشت بلندگو- از مؤلفههای مهم سخنرانی روز گذشته آیتالله خامنهای بود. برخلاف تسلیمطلبان و جریان استیصال، انسدادطلبان ظاهر غلطاندازی دارند، اما در تحقق هدف با آن دو گروه اول مشترکند. اگر مهمترین کمبود اسرائیل در هدم ایران را آن اتحاد مقدس و خلأ یک پیوست سیاسی برای عملیات نظامی بدانیم، این جریان میتواند به رفع این خلأ و اختلال در آن اتحاد مقدس کمک کند! بهویژه آنکه انسدادطلبی عملاً هسته سخت طرفداران نظام را هدف گرفته است که ایجاد «تردید» در آنان، از ترور فرماندهان خطرناکتر نباشد، کماهمیتتر نیست.
این جریان احتمالاً به این امید که موسی در طور است، طرح سادهلوحانه استیضاح رئیسجمهور در شرایط فعلی را پیش میکشد؛ احتمالاً به آن امید که خود از سایه برخیزد و در سایه جنگی که اسرائیل بر سر ایران افکنده به آفتاب اجرا و سیاست در کشور منتقل شود؛ غافل از اینکه این معرکه اساساً مشابه همان داستانی است که اسرائیل در روز چهارم جنگ (دوشنبه معروف) بنا داشت بر سر ایران بیاورد؛ زدن شورایعالی امنیت ملی و بهویژه سران قوا و ایجاد تشتت و نیز خلأ سیاسی در سطوح بالای اجرایی در کشور! انسدادطلبان ویژگیهای نسبتاً روشن اما پیچیدهای دارند؛ از سیاست صرفاً ستیزهاش را بلدند اما آن را پشت انقلابینمایی پنهان میکنند. بعضاً جوان حزباللهی که به دنبال مبارزه است هم اگر صرفاً به نمادها اعتماد کند، با این تصور که در مسیر مقدسی گام گذاشته با آنان همراه میشود. اما از ستیزه که عبور کنیم، آنگاه که امر به طرح ایجابی برسد، کمیتشان لنگ است و به همین دلیل مدام مجبورند سر بتراشند؛ یک زمانی به یکی از همین دوستانی که رجای وافری به کارکرد سیاست ستیزه داشت گفتم اگر تو روزگاری در جزیرهای تنها بیفتی، لاجرم چارهای جز تولید دوقطبی و ستیزه با خودت نخواهی داشت! موسی در وسط میدان و پاسدار تمامقد اتحاد مقدس است؛ اما برای انسدادطلبان، احتمالاً موسی در طور و از صحنه به دور باشد به از آن است که در وسط میدان باشد و پاسدار ایران!
«سیاست محفلی» از ویژگیهای عمده انسدادطلبان است؛ غیر از عناصر این محفل، معمولاً دیگران در سیاست یا منحرفند یا به دیده تردید باید به آنان نگاه کرد؛ با ستیزه سایبری منتقدانشان را معمولاً به همسویی با کاستیها و تسلیمطلبها متهم میکنند و بعضیشان البته اهل تفسیر نص هستند؛ موسی هرچه فرمود، میتواند به نفع آنان قابلتفسیر شود؛ چراکه اساساً بدبینانه- یا شاید واقعبینانه- میتوان تکرار کرد موسای خوب موسایی است که در طور باشد، نه در میانه میدان!
منبع: فرهیختگان
انتهای پیام/